Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (1338 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
einen Kanal eingestellt haben U کانالی را گرفته باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
so weit sein, dass ... U به جایی رسیده باشند که ... [به مرحله ای رسیده باشند که ...]
der Ansicht sein, dass ... U به این عقیده باشند که ...
in keiner Beziehung zueinander stehen U هیچ رابطه ای با هم نداشته باشند
irgendwo nichts zu suchen haben U دلیلی نباشد که در مکانی باشند
Abwaschwasser {n} U آبی که در آن ظرف شسته باشند
Asylberechtigte {m} , {f} U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
Asylberechtigter {m} U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
Ihr könnt das Geschirr ruhig stehen lassen. U شماها میتوانید بشقاب ها را بگذارید باشند.
Die Kauflustigen rissen sich um die Schnäppchen. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
sich ein grünes Mäntelchen umhängen U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
Kinder haben in Nachtlokalen nichts zu suchen [nichts verloren] . U بچه ها هیچ دلیلی ندارند [بیخود می کنند] در باشگاه شب باشند.
Mit unserem Urlaub ist es jetzt aus [vorbei] . U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
süchtig <adj.> U خو گرفته [معتاد ]
mit einer Medaille ausgezeichnt <adj.> U مدال گرفته
bezogen <adj.> U گرفته [هواشناسی]
[mit Wolken] bedeckt <adj.> U گرفته [هواشناسی]
bewölkt <adj.> U گرفته [هواشناسی]
abhängig <adj.> U خو گرفته [معتاد ]
Neuanfang {m} U شروع تازه [اشتباهات یا تخلف های قبلی را پاک کرده باشند]
Man kann da keine allgemeingültigen Regeln aufstellen. U قوانینی که شسته وروفته باشند برای این نمیتوان نصب کرد.
gerne an der frischen Luft sein <idiom> U دوست داشته باشند در بیرون [هوای آزاد] بودن [اصطلاح روزمره]
geschieden sein U طلاق گرفته [بودن]
folgend <adj.> U دنباله گرفته شده با
Die Pfosten sollten etwa einen Meter voneinander entfernt [im Abstand von einem Meter] aufgestellt werden. U تیرها [میله ها] باید حدود یک متر فاصله ازهم قرار داشته باشند.
frisch gepresster Orangensaft {m} U آب پرتقال تازه گرفته شده
Das Zimmer ist verraucht. U اتاق دود گرفته است.
geliehenes Geld U پول قرض گرفته شده
Die Genehmigung des Marsches wurde in letzter Minute zurückgezogen. U اجازه راهپیمایی در لحظه آخر رد [پس گرفته] شد.
Laugflüssigkeit {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Lauge {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Auslaugung {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
wenn das Knie in Mitleidenschaft gezogen ist U گر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
Ein weiterer Anstieg gilt als unwahrscheinlich. U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
Die Elemente sind halbkreisförmig angeordnet. U عناصر در یک نیم دایره شکل گرفته اند.
Ich wurde durch einen Hund gebissen. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen [betrachtet] . U سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
aussehen wie ein [Affen] Arsch mit Ohren U شبیه به گه بودن [اصطلاح برای کسی که از او بیزار باشند ] [اصطلاح عامیانه]
Asylant {m} U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند] [اصطلاح روزمره ] [اصطلاح رسمی]
Wenn diese Prognosen auch nur annähernd stimmen, wäre das ein großer Erfolg. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
Es wurde mehrfach versucht, Herrn Hoffmann telefonisch zu erreichen, jedoch ohne Erfolg. U چندین مرتبه سعی شد با آقای هوفمن تلفنی تماس گرفته شود، ولی بدون نتیجه.
Kolonie {f} U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Verräter {m} U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
[falsche] Schlange {f} U زن خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
Veleumder {m} U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
sich nicht dazu kriegen lassen, so zu denken wie die <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
überfüllen U انبوه شدن [گرفته کردن] [متراکم کردن]
verstopfen U انبوه شدن [گرفته کردن] [متراکم کردن]
Recent search history Forum search
1این موضوع دست و پایم را بسته است. (جلوی کارم را گرفته...)
1übernahmeersuchen
0خرید بهترین یو پی اس 2018
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com